سرو و سپیدار و بید
انجم و ماه وخورشید
نور رخ یار، یار،
بارقه های امید
صبح و مسا و سحر
ثانیه ها شدپدید
عرش و سما و زمین
نقش رُخَش برکشید
نافه و مشک و عنبر
رایحه اش بردمید
باده و جام شراب
ساغر پُر، از، نبید1
خُمّ پُر ازمیِّ ناب
ازاو به ساقی رسید
ساز ونی و عودو دف
چنگ و سه تارِ مُبید2
نغمه نوازی نمود
تا بتوانی شنید
زلفِ شکن درشکن
خال سیه، رو، سپید
رُطّب و لعل لبش
شهدِعسل بل مزید
حنجرخوش خوان وی
صوت هزاران عبید
حال چه دارد پیام
این غزل انـدر لَبــید3
1 – شراب خرما
2- خدا
3– لبیدی به معنی شاعری و قصّه خوانی