زمزمۀ دلم

زمزمۀ دلم

زمزمه هاو سروده های دلم
زمزمۀ دلم

زمزمۀ دلم

زمزمه هاو سروده های دلم

اما و اگر



جنگ با دشمن غدّار جگر می خواهد

مرد می خواهد و تدبیر دگر می خواهد

با کلید آمده ای در وسط معرکه ای ...
که کمی غیرت و شمشیر و سپر می خواهد

خنده کردید به شیطان و به او دل بستید
غافل از اینکه تو را زیر و زبر می خواهد

حرف جنگ آمده این طور هراسان شده اید؟
حفظ عزت مگر اما و اگر می خواهد؟

به هوس کار نیاید به سخنرانی نیست
رفع بحران به خدا مرد خطر می خواهد

ما نمردیم علی بی کس و بی یار شود
گر چه این راه مسیری است که سر می خواهد