زمزمۀ دلم

زمزمۀ دلم

زمزمه هاو سروده های دلم
زمزمۀ دلم

زمزمۀ دلم

زمزمه هاو سروده های دلم

اما و اگر



جنگ با دشمن غدّار جگر می خواهد

مرد می خواهد و تدبیر دگر می خواهد

با کلید آمده ای در وسط معرکه ای ...
که کمی غیرت و شمشیر و سپر می خواهد

خنده کردید به شیطان و به او دل بستید
غافل از اینکه تو را زیر و زبر می خواهد

حرف جنگ آمده این طور هراسان شده اید؟
حفظ عزت مگر اما و اگر می خواهد؟

به هوس کار نیاید به سخنرانی نیست
رفع بحران به خدا مرد خطر می خواهد

ما نمردیم علی بی کس و بی یار شود
گر چه این راه مسیری است که سر می خواهد

من ایرانم


من ایرانم که سرو، آزاد دارم

سراسر میهنی آباد دارم


زِ من گیرند اگر صد مهدوی را،

هزاران مهدوی آزاد دارم


من ایرانم ؛ نمادِ استقامت

شهیدآبادِ مردآباد دارم


بُرَندم سَر اگرهرروزوهرشب

هزاران مادر دلشاد دارم


غزل لبید

سرو و سپیدار و بید          

انجم و ماه وخورشید

نور رخ یار، یار،

بارقه های امید

صبح و مسا و سحر

ثانیه ها شدپدید

عرش و سما و زمین

نقش رُخَش برکشید

نافه و مشک و عنبر

رایحه اش بردمید

باده و  جام شراب

ساغر پُر، از، نبید1

خُمّ پُر ازمیِّ ناب

ازاو به ساقی رسید

ساز ونی و عودو دف

چنگ و سه تارِ مُبید2

نغمه نوازی نمود

تا بتوانی شنید

زلفِ شکن درشکن

خال سیه، رو، سپید

رُطّب و لعل لبش

شهدِعسل بل مزید

حنجرخوش خوان وی

صوت هزاران عبید

حال چه دارد پیام

این غزل انـدر  لَبــید3



1 – شراب خرما

2- خدا

3– لبیدی به معنی شاعری و قصّه خوانی

کامل تویی


زیباتر از هر گل توئی ، در نایِ هر بلبل توئی،

درباغ و بستان وچمن، عطر بهار و گل توئی

بوی نسیمِ هرگلی ، طنّازیِ سنبل توئی

صبح ومَساء ، شام وسحر، انوارِجُزء وکُل توئی

سوز و گدازِعاشقان ، کاید ز قعر دل توئی

آغاز هر اوّل توئی ، پایان هرکامل توئی

عالَم همه آیات تو، هر آیه را شامل توئی

اوزانِ در میزانمان ، اَعدَل زِ هَرعادِل توئی

کامل نما نُقصانمان ، اکمل ز هر کامل توئی

افزون نما بر علم ما ، عالِم کُنِ جاهل توئی

افتاده در کارم گره ، مشکل گشای کُل توئی

دانا توئی ، والا توئی ، افضل زِ هرفاضل توئی

نقصانِ وَهم از من بُـوَد ، اَعقَل زِ هرعاقل توئی

درخوابِ خرگوشی منم، آگه کُنِ غافل توئی